فال حافظ روزانه چهار شنبه 12 بهمن 1401 ، ویژه متولدین فروردین ، غزل حافظ شماره 490
در همه دير مغان نيست چو من شيدايي ، خرقه جايي گرو باده و دفتر جايي دل که آيينه شاهيست غباري دارد ، از خدا مي طلبم صحبت روشن رايي کرده ام توبه به دست صنم باده فروش ، که دگر مي نخورم بي رخ بزم آرايي نرگس ار لاف زد از شيوه چشم تو مرنج ، نروند اهل نظر از پي نابينايي شرح اين قصه مگر شمع برآرد به زبان ، ور نه پروانه ندارد به سخن پروايي جوي ها بسته ام از ديده به دامان که مگر ، در کنارم بنشانند سهي بالايي کشتي باده بياور که مرا بي رخ دوست ، گشت هر گوشه چشم از غم دل دريايي سخن غير مگو با من معشوقه پرست ، کز وي و جام مي ام نيست به کس پروايي اين حديثم چه خوش آمد که سحرگه مي گفت ، بر در ميکده اي با دف و ني ترسايي
گر مسلماني از اين است که حافظ دارد
،
آه اگر از پي امروز بود فردايي
تعبیر:
از رنج ها و مشکلات، در غم و اندوهی. غم و غصه و حسرت کشیدن نمی تواند چاره ی مشکلات تو باشد. بهتر است دامن همت به کمر بزنی و با نیروی اراده و سعی خود مشکلات را حل کنی. دوستان خود را بشناس و در انتخاب آنها دقت کن.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 12 بهمن 1401 ، ویژه متولدین اردیبهشت ، غزل حافظ شماره 195
غلام نرگس مست تو تاجدارانند ، خراب باده لعل تو هوشيارانند تو را صبا و مرا آب ديده شد غماز ، و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند ز زير زلف دوتا چون گذر کني بنگر ، که از يمين و يسارت چه سوگوارانند گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببين ، که از تطاول زلفت چه بي قرارانند نصيب ماست بهشت اي خداشناس برو ، که مستحق کرامت گناهکارانند نه من بر آن گل عارض غزل سرايم و بس ، که عندليب تو از هر طرف هزارانند تو دستگير شو اي خضر پي خجسته که من ، پياده مي روم و همرهان سوارانند بيا به ميکده و چهره ارغواني کن ، مرو به صومعه کان جا سياه کارانند
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد
،
که بستگان کمند تو رستگارانند
تعبیر:
از هرجا می توان به اشتباه و خطای خود پی برد و راه درست را انتخاب کرد. از تجربه ی دیگران استفاده کن. به تنهایی نمی توانی این راه مشکل را طی کنی. هوشیار و عاقبت اندیش باش و فریب لحظه های زودگذر و فریبنده را نخور.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 12 بهمن 1401 ، ویژه متولدین خرداد ، غزل حافظ شماره 336
مژده وصل تو کو کز سر جان برخيزم ، طاير قدسم و از دام جهان برخيزم به ولاي تو که گر بنده خويشم خواني ، از سر خواجگي کون و مکان برخيزم يا رب از ابر هدايت برسان باراني ، پيشتر زان که چو گردي ز ميان برخيزم بر سر تربت من با مي و مطرب بنشين ، تا به بويت ز لحد رقص کنان برخيزم خيز و بالا بنما اي بت شيرين حرکات ، کز سر جان و جهان دست فشان برخيزم گر چه پيرم تو شبي تنگ در آغوشم کش ، تا سحرگه ز کنار تو جوان برخيزم
روز مرگم نفسي مهلت ديدار بده
،
تا چو حافظ ز سر جان و جهان برخيزم
تعبیر:
تا فرصت باقی است از موقعیت ها استفاده کن تا به هدف و مقصود خود برسی. از اراده ی کافی برخوردار هستی پس نا امید نباش. به خدا توکل کن و با مشورت در کار ها، موفقیت خود را تضمین کن.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 12 بهمن 1401 ، ویژه متولدین تیر ، غزل حافظ شماره 242
بيا که رايت منصور پادشاه رسيد ، نويد فتح و بشارت به مهر و ماه رسيد جمال بخت ز روي ظفر نقاب انداخت ، کمال عدل به فرياد دادخواه رسيد سپهر دور خوش اکنون کند که ماه آمد ، جهان به کام دل اکنون رسد که شاه رسيد ز قاطعان طريق اين زمان شوند ايمن ، قوافل دل و دانش که مرد راه رسيد عزيز مصر به رغم برادران غيور ، ز قعر چاه برآمد به اوج ماه رسيد کجاست صوفي دجال فعل ملحدشکل ، بگو بسوز که مهدي دين پناه رسيد صبا بگو که چه ها بر سرم در اين غم عشق ، ز آتش دل سوزان و دود آه رسيد ز شوق روي تو شاها بدين اسير فراق ، همان رسيد کز آتش به برگ کاه رسيد
مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول
،
ز ورد نيم شب و درس صبحگاه رسيد
تعبیر:
شما پیروز می شوید و خبر بسیار خوبی نزدیک است که شما را به حد کمال می رساند و حق خودتان را می گیرید، به شرط اینکه در کارتان قاطع باشید و غفلت نکنید. به حضرت مهدی(ع) توکل کنید. مواظب اطرافیان باشید. خوابتان نبرد زیرا کسانی در کمینتان نشسته اند تا شما را به انحراف بکشانند. | به زودی به هدف خود می رسی و شاهد پیروزی و موفقیت را در بر می گیری. همه ی نقشه های دشمنان نقش بر آب می شوند. همه ی اینها را از لطف و کرم خداوند و نتیجه ی سعی و تلاش خود بدان و از خداوند سپاسگزار باش.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 12 بهمن 1401 ، ویژه متولدین مرداد ، غزل حافظ شماره 136
دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد ، تکيه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد آن چه سعي است من اندر طلبت بنمايم ، اين قدر هست که تغيير قضا نتوان کرد دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست ، به فسوسي که کند خصم رها نتوان کرد عارضش را به مثل ماه فلک نتوان گفت ، نسبت دوست به هر بي سر و پا نتوان کرد سروبالاي من آن گه که درآيد به سماع ، چه محل جامه جان را که قبا نتوان کرد نظر پاک تواند رخ جانان ديدن ، که در آيينه نظر جز به صفا نتوان کرد مشکل عشق نه در حوصله دانش ماست ، حل اين نکته بدين فکر خطا نتوان کرد غيرتم کشت که محبوب جهاني ليکن ، روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد من چه گويم که تو را نازکي طبع لطيف ، تا به حديست که آهسته دعا نتوان کرد
بجز ابروي تو محراب دل حافظ نيست
،
طاعت غير تو در مذهب ما نتوان کرد
تعبیر:
غرور و تکبر را رها کن و آگاهانه به سعی و تلاش بپرداز. چنانچه کار بر وفق مراد تو پیش نرفت نگران نباش. پذیرفتن واقعیت های زندگی، رنج و غم انسان را کاهش می دهد و حس زیاده طلبی انسان را دچار عذاب و ناراحتی می کند.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 12 بهمن 1401 ، ویژه متولدین شهریور ، غزل حافظ شماره 116
کسي که حسن و خط دوست در نظر دارد ، محقق است که او حاصل بصر دارد چو خامه در ره فرمان او سر طاعت ، نهاده ايم مگر او به تيغ بردارد کسي به وصل تو چون شمع يافت پروانه ، که زير تيغ تو هر دم سري دگر دارد به پاي بوس تو دست کسي رسيد که او ، چو آستانه بدين در هميشه سر دارد ز زهد خشک ملولم کجاست باده ناب ، که بوي باده مدامم دماغ تر دارد ز باده هيچت اگر نيست اين نه بس که تو را ، دمي ز وسوسه عقل بي خبر دارد کسي که از ره تقوا قدم برون ننهاد ، به عزم ميکده اکنون ره سفر دارد
دل شکسته حافظ به خاک خواهد برد
،
چو لاله داغ هوايي که بر جگر دارد
تعبیر:
اگر می خواهی به هدفت برسی ثابت قدم و استوار باش. کسی می تواند به مقصود برسد که به آن ایمان داشته باشد. از ریا و دروغ بپرهیز و صداقت و راستگویی را پیشه کن تا اعتماد دیگران را جلب کنی.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 12 بهمن 1401 ، ویژه متولدین مهر ، غزل حافظ شماره 163
گل بي رخ يار خوش نباشد ، بي باده بهار خوش نباشد طرف چمن و طواف بستان ، بي لاله عذار خوش نباشد رقصيدن سرو و حالت گل ، بي صوت هزار خوش نباشد با يار شکرلب گل اندام ، بي بوس و کنار خوش نباشد هر نقش که دست عقل بندد ، جز نقش نگار خوش نباشد
جان نقد محقر است حافظ
،
از بهر نثار خوش نباشد
تعبیر:
بخت و اقبال با تو مساعد است. در زندگی قدر دوستان را بدان زیرا بدون آنها زندگی غم انگیز و دشوار می گذرد.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 12 بهمن 1401 ، ویژه متولدین آبان ، غزل حافظ شماره 2
صلاح کار کجا و من خراب کجا ، ببين تفاوت ره کز کجاست تا به کجا دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس ، کجاست دير مغان و شراب ناب کجا چه نسبت است به رندي صلاح و تقوا را ، سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا ز روي دوست دل دشمنان چه دريابد ، چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا چو کحل بينش ما خاک آستان شماست ، کجا رويم بفرما از اين جناب کجا مبين به سيب زنخدان که چاه در راه است ، کجا همي روي اي دل بدين شتاب کجا بشد که ياد خوشش باد روزگار وصال ، خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار اي دوست
،
قرار چيست صبوري کدام و خواب کجا
تعبیر:
صبور و بردبار باش و در کارها با تأمل و اندیشه حرکت کن و نا امیدی را از خود بران و به لطف و رحمت خداوند امیدوار باش و ریاکاران را معیار رفتار خود قرار نده.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 12 بهمن 1401 ، ویژه متولدین آذر ، غزل حافظ شماره 98
اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح ، صلاح ما همه آن است کان تو راست صلاح سواد زلف سياه تو جاعل الظلمات ، بياض روي چو ماه تو فالق الاصباح ز چين زلف کمندت کسي نيافت خلاص ، از آن کمانچه ابرو و تير چشم نجاح ز ديده ام شده يک چشمه در کنار روان ، که آشنا نکند در ميان آن ملاح لب چو آب حيات تو هست قوت جان ، وجود خاکي ما را از اوست ذکر رواح بداد لعل لبت بوسه اي به صد زاري ، گرفت کام دلم ز او به صد هزار الحاح دعاي جان تو ورد زبان مشتاقان ، هميشه تا که بود متصل مسا و صباح
صلاح و توبه و تقوي ز ما مجو حافظ
،
ز رند و عاشق و مجنون کسي نيافت صلاح
تعبیر:
در زندگی موفق خواهی شد. اگر تلاش و کوشش کنی غم و اندوه از وجودت رخت بر می بندد.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 12 بهمن 1401 ، ویژه متولدین دی ، غزل حافظ شماره 327
مرا عهديست با جانان که تا جان در بدن دارم ، هواداران کويش را چو جان خويشتن دارم صفاي خلوت خاطر از آن شمع چگل جويم ، فروغ چشم و نور دل از آن ماه ختن دارم به کام و آرزوي دل چو دارم خلوتي حاصل ، چه فکر از خبث بدگويان ميان انجمن دارم مرا در خانه سروي هست کاندر سايه قدش ، فراغ از سرو بستاني و شمشاد چمن دارم گرم صد لشکر از خوبان به قصد دل کمين سازند ، بحمد الله و المنه بتي لشکرشکن دارم سزد کز خاتم لعلش زنم لاف سليماني ، چو اسم اعظمم باشد چه باک از اهرمن دارم الا اي پير فرزانه مکن عيبم ز ميخانه ، که من در ترک پيمانه دلي پيمان شکن دارم خدا را اي رقيب امشب زماني ديده بر هم نه ، که من با لعل خاموشش نهاني صد سخن دارم چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدالله ، نه ميل لاله و نسرين نه برگ نسترن دارم
به رندي شهره شد حافظ ميان همدمان ليکن
،
چه غم دارم که در عالم قوام الدين حسن دارم
تعبیر:
بیهوده و از روی نادانی خود را گرفتار مشکلات نکن و به زندگی خود آسیب مرسان. آرزوهای دور و دراز را رها کن. به آنچه داری قانع باش. در زندگی خصوصی بسیار موفق هستی. قدر خانواده ی خود را بدان و لحظات شیرین زندگی را غنیمت بدان و خداوند را شاکر باش.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 12 بهمن 1401 ، ویژه متولدین بهمن ، غزل حافظ شماره 397
ز در درآ و شبستان ما منور کن ، هواي مجلس روحانيان معطر کن اگر فقيه نصيحت کند که عشق مباز ، پياله اي بدهش گو دماغ را تر کن به چشم و ابروي جانان سپرده ام دل و جان ، بيا بيا و تماشاي طاق و منظر کن ستاره شب هجران نمي فشاند نور ، به بام قصر برآ و چراغ مه برکن بگو به خازن جنت که خاک اين مجلس ، به تحفه بر سوي فردوس و عود مجمر کن از اين مزوجه و خرقه نيک در تنگم ، به يک کرشمه صوفي وشم قلندر کن چو شاهدان چمن زيردست حسن تواند ، کرشمه بر سمن و جلوه بر صنوبر کن فضول نفس حکايت بسي کند ساقي ، تو کار خود مده از دست و مي به ساغر کن حجاب ديده ادراک شد شعاع جمال ، بيا و خرگه خورشيد را منور کن طمع به قند وصال تو حد ما نبود ، حوالتم به لب لعل همچو شکر کن لب پياله ببوس آنگهي به مستان ده ، بدين دقيقه دماغ معاشران تر کن
پس از ملازمت عيش و عشق مه رويان
،
ز کارها که کني شعر حافظ از بر کن
تعبیر:
ایمان و اعتقاد خود را نسبت به کاری که در پیش داری از دست نده و بر سعی و تلاش خود بیفزای تا به نتیجه ی دلخواه و مطلوب خود برسی. ریا را از وجود خود دور کن. آینده ی خوب و موفقیت آمیزی در پیش رو داری.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 12 بهمن 1401 ، ویژه متولدین اسفند ، غزل حافظ شماره 33
خلوت گزيده را به تماشا چه حاجت است ، چون کوي دوست هست به صحرا چه حاجت است جانا به حاجتي که تو را هست با خدا ، کآخر دمي بپرس که ما را چه حاجت است اي پادشاه حسن خدا را بسوختيم ، آخر سوال کن که گدا را چه حاجت است ارباب حاجتيم و زبان سوال نيست ، در حضرت کريم تمنا چه حاجت است محتاج قصه نيست گرت قصد خون ماست ، چون رخت از آن توست به يغما چه حاجت است جام جهان نماست ضمير منير دوست ، اظهار احتياج خود آن جا چه حاجت است آن شد که بار منت ملاح بردمي ، گوهر چو دست داد به دريا چه حاجت است اي مدعي برو که مرا با تو کار نيست ، احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است اي عاشق گدا چو لب روح بخش يار ، مي داندت وظيفه تقاضا چه حاجت است
حافظ تو ختم کن که هنر خود عيان شود
،
با مدعي نزاع و محاکا چه حاجت است
تعبیر:
تا زمانی که دست نیاز به سوی متکبران دراز می کنی به مقصود نخواهی رسید. به خود متکی باش و به خداوند توکل کن تا نیاز و خواسته ی تو برآورده شود. نیازمندان را از خود نران و مغرور و بی اعتنا نباش.